اقتصادیبازنشستگی

حقوق ۱۵ میلیون و ۴۰۰ هزار تومانی بعد از سی سال کار/ بیماری لاعلاج دارم و از پس هزینه‌های درمان برنمی آیم

به گزارش ایلنا، در شرایطی که اقتصاد ایران با چالش‌های ساختاری عمیق، تورم فزاینده و کاهش مداوم قدرت خرید مواجه است، بازنشستگان به عنوان یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌های اجتماعی، در مرکز این طوفان معیشتی قرار گرفته‌اند. حقوق ناکافی و ثابت بازنشستگی که حتی پاسخگوی حداقل هزینه‌های زندگی نیست، بسیاری را ناچار کرده است که سال‌ها پس از سن قانونی بازنشستگانی، همچنان به کار ادامه دهند. این وضعیت گویای آشکار ناکارآمدی نظام تامین اجتماعی و ناتوانی آن در حفظ امنیت اقتصادی کسانی است که دهه‌ها از عمر خود را در چرخه‌ی تولید و خدمت صرف کرده‌اند.

در این میان، هزینه‌های سرسام‌آور مسکن و درمان، بزرگ‌ترین شکاف بین درآمد و هزینه را برای بازنشستگان ایجاد کرده است. اجاره‌بهایی که گاه بیش از دو سوم حقوق بازنشستگان را می‌بلعد، همراه با هزینه‌های درمانی فزاینده و پوشش ناکافی بیمه‌ها، زندگی را برای بازنشستگان به میدانی برای جنگ جهت بقا تبدیل کرده است. حتی اشتغال پس از بازنشستگی هم نمی‌تواند بار این هزینه‌ها را به دوش بکشد و سبب فرسودگی بیشتر جسمی و روانی و هزینه‌های مضاعف درمانی برای بازنشستگان شده است.

این وضعیت تنها یک بحران فردی نیست، بلکه نشانه‌ای از ناکارآمدی سیاست‌های کلان اقتصادی و نارسایی‌های ساختاری نظام تامین اجتماعی است که نتوانسته‌اند امنیت معیشیتی را برای سال‌های پایانی عمر شهروندان تضمین کنند. 

مجلس چه پاسخ روشن و راه‌حلی برای این مسائل دارد؟

حبیب بنده بازنشسته ۶۴ساله که سال‌ها برای پیگیری مطالبات صنفی کارگران تلاش کرده است، خطاب به نمایندگان مجلس درباره وضعیت خود گفت: من سرپرست خانواده هستم و بعد از ۳۰ سال و ۶ ماه سابقه کار، ۱۵ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیریم. بعد از این همه سال کار، همچنان مستاجر هستم. هر ماه ۱۲ میلیون تومان از حقوق من صرف پرداخت اجاره مسکن می‌شود و ماهانه حدود ۱ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هم از حقوقم صرف پرداخت اقساط بانکی می‌شود.

این کارگر بازنشسته در ادامه افزود: وقتی این هزینه‌ها را می‌پردازم از حقوقم چیزی باقی نمی‌ماند. به همین دلیل هم، تا همین ۵ ماه اخیر همچنان مشغول کار بودم تا کمک‌هزینه‌ای باشد علاوه بر حقوق بازنشستگی‌ام. اما حدود ۵ ماه است که دچار بیماری خونی لاعلاجی شده‌ام و دیگر قادر به کار نیستم. حالا که دیگر این کمک‌هزینه نیست و توان تامین معیشت هم ندارم باید هزینه درمان و داروهای بیماری لاعلاجم را نیز پرداخت کنم.

از شدت شرمندگی‌ها، گاهی آرزوی مرگ می‌کنم

این کارگر بازنشسته درباره مشکلات خانواده‌اش گفت: نمی‌توانم هزینه ازدواج دخترم را بدهم و توانایی تامین جهیزیه او را ندارم. مدتی است که به همین دلیل دخترم در شرایط نامزدی باقی مانده است. همسرم دیابتی است و توان تامین هزینه داروهایش را که ماهانه ۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان است، ندارم. همین چند روز پیش مجبور شدم از پسرم که خودش به سختی می‌تواند زندگی‌اش را تامین کند، کمک بخواهم که داروهای مادرش را تهیه کند. امیدوارم هیچ پدری برای تامین معاش فرزندانش پیش خانواده‌اش شرمنده نباشد. از شدت این شرمندگی‌ها گاهی آرزوی مرگ می‌کنم.

بنده از نمایندگان مجلس می‌خواهد که به او پاسخ دهند که چه کسانی قرار است این مشکلات را حل کنند؟ او تاکید کرد: خواهش دارم که یک راه چاره‌ای به بازنشستگان نشان دهند. این نمایندگان که فکر و ذکرشان مسائل فرعی است، باید به مسائل و مشکلات جدی‌تر ما فکر کنند و چاره‌ای به حال من و میلیون‌ها بازنشسته مثل من بکنند. من آدم معتقدی هستم و به قول مولای متقیان، فقر که از در داخل شود، ایمان از پنجره بیرون خواهد رفت.

این کارگر بازنشسته با بیان اینکه در دهک‌بندی یارانه‌ای در دهک پنجم قرار دارد گفت: بنده با این همه مشکلات در دهک پنجم یارانه‌ای قرار دارم؛ نمی‌دانم که باید برای این مسئله گریه کنم یا بخندم….

سال‌ها خدمت، یک عمر ناامنی؛ آسایشی که هیچگاه متحقق نمی‌شود

روایت حبیب بنده فراتر از یک روایت فردیِ صرف و تصویری آشکار از شکاف عمیق در نظام حمایتی و تامین اجتماعی کشور است. او نماینده نسلی است که پس از یک عمر تولید ارزش در این کشور، نه تنها در آسایش نیستند، بلکه همچنان گرفتار تامین معیشت خود هستند و در این مسیر باید با بیماری و مشکلات روانی ناشی از این مسئله دست و پنجه نرم کنند. تمرکز سیاست‌گذاران و مجلس بر مناقشات حاشیه‌ای، در حالی که چنین بحران‌های معیشتی لاینحل باقی مانده، نه تنها اعتماد عمومی را خدشه‌دار می‌کند، بلکه هشداری جدی درباره پیامدهای اجتماعی گسترده‌تر است.

پاسخ به سوال این کارگر بازنشسته و امثال او، نه با وعده، که تنها با اقدام فوری و تغییر جهت اساسی در الویت‌های کلان ممکن است: بازنگری فوری در محاسبه و پرداخت حقوق بازنشستگی، ایجاد پوشش درمانی جامع و ارزان، مهار هزینه‌های سرسام‌آور مسکن و اصلاح در ساختارهای کلان اقتصادی. این اصلاحات ساختاری نه تنها یک ضرورت اقتصادی، بلکه تکلیفی اخلاقی و اجتماعی در قبال نسلی است که پایه‌های توسعه امروز را بنیان نهاده‌اند. بدون تحول جدی در رویکردهای کلان و عزمی راسخ برای بازتوزیع عادلانه‌تر منابع، داستان رنج‌های مشابه تکرار خواهد شد.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا